سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 11256

  بازدید امروز : 2

  بازدید دیروز : 4

ریوار

 
بردباری جامه دانشمند است، پس مبادا که آن را برتن نکنی . [امام باقر علیه السلام ـ در نامه اش به سعد خیر ـ]
 
نویسنده: ::: سه شنبه 87/2/10::: ساعت 1:51 عصر

یا من لیس مثله الا هو


درود

یک عمر بود با او اختلاف نظر داشتم . همیشه هم بر سر یک موضوع دعوایم می شد . بعد هر دعوا هم داد و بیداد راه می انداختم که آره همه چی تقصیر توه . آخه من چه گناهی داشتم که در برابر کسی دائم خودمو مسوول می دیدم که هیچ وقت نبود . بود اما نمی دیدمش . این چه فرم خدایی کردنه که نباید بنده ببیندش؟ این چه مدل بزرگی کردنه که حتی اجازه دیدن بهت نمی دن ؟

 

تازگی ها یکی از دوستام لطف بزرگی در حقم کرد که می دونم نمی تونم جبران کنم . و فوق العاده احساس شرمندگی در برابر ش می کنم .  

وقتی می رم جایی که می دونم او هم هست همش خدا خدا می کنم که (البته یواشکی) که او نباشه و من چشمم تو چشمش نیفته و اون حس شرمساری دوباره درونم زنده نشه .

 

یاد این دعواهای همیشگی ام با خدا افتادم . با خودم گفتم :‏آخدا نخواستم . نمی خوام اصلا ببینمت . راستی فکرشو برای یک لحظه بکنین . اگر خدا رو می دیدیم ، همون خدایی که دار و ندارمون از اونه . همون خدایی که هرگز نمی تونیم جبران نعماتش رو بکنیم . همون خدایی که لحظه به لحظه مون از اونه و آن به آن نفس کشیدنمون به افاضه روح الهی اونه . همون خدایی که هر چی داد می زنم سرش بازم باهام مهربونه . همون خدایی که بد می کنم خوب می کنه .همون خدایی که نافرمانی می کنم هوامو داره . همون خدایی که کفران نعمت می کنم بازم نعمت می ده . همون خدایی که سرش داد می کشم  و بهش تهمت می زنم که ظالمی . نامردی . بدجنسی . فلان جا برا من کم گذاشتی چرا اینو ندادی و چرا اینو ندادی .........

همین خدایی که خدایی اگر می دیدمش باید فقط از شدت شرمساری آب می شدم و می رفتم تو زمین و می دونم زمین هم منو راه نمیداد ....

 

خدا !!!!

اومدم بگم دوست دارم اما نمی خوام ببینمت . خدا می خوامت اما نذار ببینمت . خدا هوامو داشته باش اما نخواه که تو چشات زل بزنم .

بدرود


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ